کیاناکیانا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات بهار زندگیمان کیاناجان

اولین آب بازی با بچه ها

دختر عزیزم امروز که شما نه ماه و سیزده روزت بود، به خاله ثریا(نوه عمه بابا) گفتم امیر علی و مهدی (دو تاپسراش) را بیاره توحیاط و با هم سه تایی آب بازی کنید و شما چون کلا آب بازی هم دوست داری کلی بهت خوش گذشت و کیف کردی (متاسفانه خانواده خاله ثریا دارند از پایین میرند صدرا و شما نمی تونی زیاد آب بازی را با بچه ها تجربه کنی ولی اگه بتونم موقعیتشو برات فراهم می کنم ) ...
13 تير 1396

دختر نه ماه من

پرنسس زیبای من نه ماهگی ات مبارک  کیاناجان،جان جانانم ممنونم که مرا برای مادری انتخاب کردی نه ماه !بله واقعا نه ماه گذشت و ما در کنار هم روز به روز عاشق تر شدیم ،روز به روز به هم وابسته ترشدیم.کاش دستگاهی وجود داشت تا تمام لحاظتمان را ضبط و ثبت میکرد و ما هرزگاهی با هم به گذشته ها برمیگشتیم.کیانا جانم ؛مامان و بابایی تا ابد عاشقت هستن و همیشه پشتیبان محکم شما خواهند بود😊😊 کیانا جان در این ماه به وسیله ی تکیه گاه میتوانی روی پاهای نازنینت بایستی، دو تا مروارید سفید درون دهنت جای گرفتن که هنوز نصفه هستن(خداراشکر بر خلاف تصور مامانی،دندون درآوردنت به جز کم اشتهایی هیچ مشکل دیگری پیش نیاورد)،به وسایل آشپزخانه بسیار علاقه دا...
30 خرداد 1396

ایده بابامنصور

بابامنصور امروز برای بهترین و زیباترین پرنسس دنیا این طرح را درست کرد. من هم سریع گذاشتم داخل وبلاگت که تا ابد یادت باشه مامان و بابا عاشـــــــــــــقــــــــــــــــتــــــــــــــن ...
24 خرداد 1396

چهارمین سالگرد عقد مامان و بابا

کیانا جان خوشحالم که امسال جمع دو نفره ما را سه نفره کردی و عشق را در جمع ما چندین برابر کردی. امسال سالگرد عقدمان را چون اصفهان بودیم اونجا گرفتیم و مراسممان را در سیتی سنتر اصفهان گرفتیم و در این جشن سه نفره بابا مصطفی و مامان زهرا وخاله نیلوفر ما را یاری کردند. دخترم خوشحالم که خدا بهترین پرنسس دنیا را به ما داد ...
23 خرداد 1396

اولین تجربه قطار

دخترم نازنینم الان شما هشت ماه و سیزده روزه هستی که ما تصمیم گرفتیم با قطار به اصفهان بیاییم ولی قطار تا شهرضا میومد و بابا جونم مصطفی و مامان زهرا و خاله نیلوفر اومدن شهرضا دنبالمون. سفر ما دو هفته طول کشید و شما با همه احساس غریبی می کردی و فقط می خواستی بغل مامان یا بابا باشی و کم کم با همه آشنا شدی. چون شبها افطاری دعوت بودیم شما هم طبق روالت نمی خوابیدی و تا آخرین لحظه بیدار می بودی. رفتیم پل خواجو و بابا مصطفی پاهات رو زد تو آب اولش گریه کردی ولی بعدش برای آب ذوق می کردی و دوست داشتی تو آب بمونی   ...
15 خرداد 1396

هشت ماهگی کیانا خانوم

دختر نازنینم هشت ماهگیت مبارک کیانا در این یک ماه(از هفت ماهگی تا هشت ماهگی) تغییرهای زیادی کردی و کلی شیطون و خوردنی شدی. دخترم در این ماه دیگه یادگرفتی که کامل چهاردست و پا بری و راههای خانه را پیدا کردی و تا صدای ما را میشونی سریع خودت را به اون مکانی که ما هستیم می رسانی. قبلاً برای اینکه از حالت چهار دست و پا تغییر وضعیت به حالت نشسته بدهی ، روی دستت تکیه می زدی البته تعادل نداشتی و سر می خوردی ولی الان راحت روی دستت تکیه می زنی و کم کم یاد گرفتی که دستت را به گهواره بگیری و روی زانوهایت بایستی در هفت ماه و 28 روزگی توانستی بدون تکیه گاه دستت راحت از حالت چهار دست و پا به حالت نشسته تغییر وضعیت بده...
30 ارديبهشت 1396

princess kiana

خانوم گلم امروز با کلی ذوق لباست رو با اسم قشنگت ، زیباترش کردم. کیانا جان، مامان کلی برات برنامه ها داره اینم یکیش بود. (شما الان هفت ماه و بیست و شش روزت هست.) ...
26 ارديبهشت 1396