کیاناکیانا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات بهار زندگیمان کیاناجان

اولین سفر کیانا جان

دختر عزیزم امروز من و بابایی و مادر و مامان جون شما را آوردیم اصفهان، تو ماشین راحت خوابیدی. ما دو هفته اصفهان موندیم و سه روز روضه خونه مادر بود و سه روز روضه خونه مامان جون و دختر نازم خیلی آروم بود. کیاناجانم امیدوارم اولین سفرت بهت خوش گذشته باشه.   ...
19 آبان 1395

تولد مامان کیانا جان

دختر عزیزم ، امروز تولد مامانی بود و ما کلی از دخترم عکس گرفتیم و برای کیانا جان هم جشن یک ماهگی اش را گرفتیم.(البته پنج روز از جشن یک ماهگیت می گذرد ) شب بابایی برای مامانی تولد در سفره خانه سنتی پاتریس گرفت و بابا اسحق و مادر و مامان جون ، ما خانواده 3 نفری را در این مراسم همراهی کردند.   ...
4 آبان 1395

سوراخ کردن گوش خانوم دخترم

کیانا جان امروز یک ماهه شدی و من و بابایی و مامان جون شما را بردیم مطب دکتر کهن تا گوشت را سوراخ کنیم. مامان جون بغلت کرده بود و وقتی گوش اولت را  سوراخ کرد کمی گریه کردی و برای سوراخ کردن گوش دومت کمی استقامت کردی و کمی گریه کردی و بعد آروم شدی و خداراشکر دیگه بی تابی نکردی. (ساعت 2:20 بعدازظهر گوشت سوراخ شد و فیلمش هم بابایی ازت گرفته)   ...
29 مهر 1395

روز عاشورا

باباجون مصطفی و خاله و مامان جون از اصفهان اومدن و ما امروز  همگی با هم رفتیم شاهچراغ دخترم کمی بیدار شدی و دوباره خوابیدی و وقتی اومدیم خونه همش خوابید...   ...
21 مهر 1395

حمام

امروز برای اولین بار به کمک مادر دختر نازم را حمام کردم و دخترم خیلی عاشق آب هست و اصلا گریه نکرد. کیانا خانوم بعد از حمام حسابی خوابید.   ...
19 مهر 1395