تولد یکسالگی دختر نازنینم
کیانا عزیزم، حالا که تو شدی یک ساله ، خیلی راحته گفتن تولد مبارک ، یکسالت شده
تواین یکسال خوشی و سختی هایی کنارش بوده. بعضی شب ها اندازه ده سال طول کشید ، بعضی روزا اندازه ی یه ثانیه ، بعضی موقع میگفتی کاش از اینجایی که هستم زود ر د بشم برم بعضی موقع ها میگفتم stop میخوام بیشتر لذت ببرم ، بعضی روزا گریه های مامان از سر خستگی بود بعضی روزا گریه های مامان از سر ذوق بود و تشکر از خدا ، میخوام بگم یکسال کیانا بعضی روزاش ده ساله بود بعضی روزاش ثانیه اییییی، همیشه خوب نیست ، همیشه همه شاد نیستند ، همیشه اونجوری که تو میخوای نمیشه ،اماااااا باید به این امید داشته باشی که این روزا میگذره و بهترش میاددد،بعضی وقت ها هم باید از روزات نهایت استفاده ببری که دیگه کمتر پیش میاددد ، من خوشحالیمو تقسیم کردم بین خانواده ی خودمو و همسرم کسایی که همیشه بودن و هستند و خواهند بود.
زیباترین پرنسس دنیا تولدت مبارک البته کیاناجان امسال تولدت را به قمری گرفتیم (عید غدیر) چون کمی من و بابایی و خودت سرماخورده بودیم زیاد از مراسم راضی نبودم ولی بازهم به نحو احسن انجام شد
این هم نمایی از مراسم
ایده و طراحی فلش کارمامان بود چاپ هم کار بابایی
استند عدد یک و اسم کیانا هم مامانی با رمان درست کرده
عکس آتلیه هست که دو تا عکس گرفتی یکیشو روی شاسی زدیم یکیشم روی کیک
یادبودهای تولد هستن که بابایی طراحی و چاپ کرده
کادو تولد مامان و بابایی به شماست که کار دوست بابایی هست
این هم کادوی مامان و بابایی به شما هست که این هم کار بابایی هست همچین بابای هنرمندی داریااااااا
افراد حضور داشته در تولد: مامان مرضیه و بابا اسحق و عمه وحیده ، عمه منصوره و سلمان کوچولو، ننه شهری ، لیلا با دو تا دختراش، ثریا با دو تا دختراش ، فاطمه و صدیقه ، الناز به همراه میترا و دو تا پسراش ، زیور و دخترش ، رویا ، خاله خدیجه و یاسی ، خاله مریم و دو تا دختراشم دیر رسیدند ، مامان زهرا و خاله نیلوفر و مادر فاطمه و خاله سمیرا را هم از اصفهان اومده بودند.
کیانا جانم ما الان و همیشه و تا ابد عاشقت هستیم و همه جوره سعی میکنیم پشت و پناه و یاورت باشیم