کیاناکیانا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه سن داره

خاطرات بهار زندگیمان کیاناجان

جشن دندونی

1396/4/26 23:56
1,381 بازدید
اشتراک گذاری

پرنسس نازم قرار شد در پست بعدی علت آمدنمان به اصفهان را بگمخندونک ما اومدیم اصفهان که برای شما جشن دندونی بگیریم محبت (چون تولدت احتمالا نمی توانند همه ی اقوام مامانی حضور داشته باشند با بابایی تصمیم گرفتیم که جشن دندونی را اصفهان بگیریم که یک جشن زیبا هم کنار اقوام مامانی داشته باشی)

از قبل مامان جون زهرا مهمان ها را دعوت کرده بود در مهمانی خانم ها همراه بچه هاشون بودن(عمه زینت همراه فرناز و نازنین ، عمه بدری همراه ریحانه و سارا ، عمه زهرا ، زنمو لیلا، زنمو الهه همراه با فاطمه ، مادر ، خاله سمیرا ،زندایی طیبه همراه با حنانه، زندایی الهام همراه با علی و النا، زنمو مهری همراه با هاجر ، خاله خدیجه همراه با نازنین و یاسمین ، مستاجرمان همراه با دخترش/ زنمو مرضیه فراموش کرده بود که بیاید، مهسا هم به علت زایمانش نیامد/ بابا اسحق و عمه وحیده هم تقریباً مراسم تمام شده بود که از تهران آمدند)

(96/4/26)مراسم به همان زیبایی که دوست داشتم برگذار شد و شما هم تقریباً با مامانی همراه بودی چشمک مهمان ها هم به خوبی از جشن استقبال کردند و ما هم به رسم ادب به مهمانها گیف و یادبود دادیمزیبا

دو عکسی که در آتلیه ملیکا گرفیتم که یکی را در قاب تندیسی که بهت کادو دادیم گذاشتیم و دیگری را هم روی شاسی چاپ کردیممحبت

قاب تندیسی که من و بابایی بهت کادو دادیممحبت

گیف های جشن

یادبودهای جشن

شعر روی یاد بودها

انشاالله دندون های بعدی هم به خوبی در بیاند و همیشه دندون های سالمی داشته باشی.

محبتکیانا جان یادت نره مامانی و بابایی تا ابد عاشقتنمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)